شکستن انگشتهای ناز
روز جمعه بعد صبحونه تصمیم به این شد که بریم آستارا ، که امیر عطا جون بخاطر دریا در پوست خود نمی گنجید حوله ، لباس و... را خودش تو ساک ورزشیش گذاشت و آماده رفتن شدیم
ماشین که از پارکینگ بیرون آمد امیر عطا خواست به باباش کمک کنه تا زودتر راهی بشیم . چشتون روز بد نبینه سه تا از انگشتهای پسر نازم لای در موند و...
راهی بیمارستان شدیم عکس گرفتن دکتر گفت ظاهرا شکستگی نداره ولی به ارتوپد باید نشون بدین
پانسمان کردن و آتل بستن به جای آستارا رفتیم شورابیل ولی تو دل پسر گلم آب تنی دریا فراموش نمی شد .
شنبه بردمش دکتر امامی (ارتوپد ) گفتش باید گچ بگیریم و دوهفته استراحت ( خمیدگی شدید استخوان تا حد شکستگی )
(دوهفته موندن از ژیمناستیک و فوتبال محلی پسرم کسل میکنه ولی چاره نداریم باید صبر کنیم )
نگاه غمگین پسر گلم به دریاچه به جای دریا که قرار بود شنا کنه !
یه جوری اون روز سرش گرم شد ولی روز خیلی سنگینی بود خدا نصیب هیچکس گرفتاری پیش نیاره
بی ذوق نگاه کردن امیر عطا جون به تلویزیون از فرط ناچاری تا دستش خوبه بشه